با کوچینگ به بهترین خودمان تبدیل شویم
هر کدام از ما انسان ها رویا ها و آرزوهایی در سر داریم. می خواهیم به اهدافی که در سر می پرورانیم برسیم فکر می کنیم اگر به این اهداف برسیم زندگی مان بهتر می شود، احساس رضایت بیشتری خواهیم کرد و از زندگی بیشتر لذت خواهیم برد. در این بین هم افرادی فرصت طلب یافت می شوند که با فروش رویا و گرفتن پول های ما وعده ثروتمند شدن آنی را می دهند. بعضی از ماها هم به دنبال این افراد حرکت می کنیم ولی بعد از مدتی احساس می کنیم نمی توانیم به این سرزمین ارزوها برسیم.
واقعیت این است که نسخه موفقیت مانند اثر انگشت متفاوت است. هر انسانی باید نسخه خودش را دنبال کند. بیل گیتس نسخه خودش را پیدا کرد و وارن بافت هم همین طور. من نمی توانم به خودم را کپی این افراد بدانم اما می توانم بهترین خودم شوم کما اینکه این افراد هم بهترین خودشان شدند. البته یک قوانین ثابتی هم برای موفقیت وجود دارد مانند کشف استعدا خاص، داشتن چشم انداز و تلاش و کوشش خستگی نا پذیر رای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده اما این اصول باید برای هرکسی شخصی سازی شود.

کوچینگ و کوچ می تواند به ما کمک کند بهترین خودمان شویم

اگر بخواهیم درباره تاریخچه کوچینگ صحبت بکنیم باید به روستایی در شمال غربی مجارستان برویم در آنجا روستایی بود به نام کُکِس که مردم آن روستا برای امرار معاش به وسیله چرخ های دست ساز خودشان از وین به بوداپست میرفتند
در قرن شانزدهم میلادی کالسکه ها مجهز ترشدند و سراسر اروپا را گرفتند که به آنها واژه کوچ گفته میشد.کوچ به کالسکه ای گفته می شد که بطور خصوصی با پرداخت مبلغی شما را از یک مبدا مشخص به مقصد مشخص می سازند.کوچینگ هم مانند یک کالسکه وسیله ای است برای رسیدن ما از موقعیت اولمان و یا همان موقعیت حالمان به یک موقعیتی فراتر و بالاتر در نقطه بعدی افراد در نقطه اول احساس نیاز به چیزی دارند و یا بر به مشکلی خورده اند و میدانند که نیاز دارند به نقطه دوم برود اما گاهی دست یافتن به این نقطه دور از انتظار و حتی گاهی با ترس و وحشت همراه است
در زبان فارسی کوچ به معنای همراه و مربی است کوچینگ ترکیبی از رشته های فلسفه مدیریت عرفان و روانشناسی مثبت است در عین حالی که همه این شاخه ها را در بر دارد از همه آنها متمایز است
تعریف کوچینگ و تفاوت آن با مشاوره، روانشناسی و منتورینگ
اگر میخواهید بدانید کوچینگ یعنی چه، به این ضربالمثل معروف چینی فکر کنید:
اگر قصد دارید فردی را یک وعده سیر کنید، به او ماهی بدهید؛ اما اگر میخواهید او را تا آخر عمر سیر کنید، به او ماهیگیری یاد دهید!
کوچینگ در اصل بهمعنای کمککردن به دیگران در راستای بهبود عملکرد آنهاست. مربیان نمونه معتقدند هر فردی راهکار حل مسئله خود را در اختیار دارد؛ اما شاید برای یافتن آن راهکار به کمی کمک نیاز داشته باشد:
کوچینگ شکوفاکردن نیروی بالقوه افراد در راستای بیشینهکردن بهره وری آنهاست. معنی کوچینگ بیشتر در وجه یاریگری آن نهفته است تا وجه تعلیمی آن!
– جان وایتمور، برگرفته از کتاب «مربیگری برای بهبود عملکرد»
کوچینگ تعاریف فراوانی دارد؛ اما آن را میتوانیم در این عبارات خلاصه کنیم:
- کوچینگ کمک به افراد برای تغییردادن آرزوها و حرکت در مسیر مطلوب است؛
- کوچینگ حمایتی همیشگی از افراد است و به آنها کمک میکند به شخصیت ایدئال خود تبدیل شوند؛
- کوچینگ خودآگاهی، قدرت تصمیم گیری و توان تحول را در افراد پرورش میدهد.
کوچینگ یا مربیگری را بهشکل سنتی درباره ورزش به کار میبریم. هر ورزشکار طراز اول حتما مربیانی حرفهای دارد. در چند سال اخیر، کاربرد کوچینگ گسترش یافته است و در زمینههای گوناگون، از کسبوکار تا زندگی، به کار گرفته میشود. امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته، افراد عادی با کمک مربیان خود به اهدافشان میرسند و این موضوع دیگر عجیب و غیرعادی نیست.
مربی یا در اصطلاح، کوچ به مشتریانش کمک میکند تا به حداکثر بهرهوری و نتایج دلخواه در زندگی شخصی و حرفهای خود دست یابند. کوچینگ دستیابی به بهترین عملکرد، آموختن و پیشرفت در مسیر مطلوب را تضمین میکند. مربیان معمولا درزمینه مدنظر مشتریان خبرگی و تجربه فراوانی دارند.
کوچینگ بر مبنای این باور پایهریزی میشود که افراد راهکار حل مسائل خود را در اختیار دارند.
مربی صرفا متخصص نیست؛ بلکه تلاش اصلی او کمک به دیگران برای شکوفایی استعدادهای بالقوه است. کوچینگ بر خودِ فرد و محتویات ذهن او متمرکز است. هرکسی میتواند مربی باشد و کوچینگ شرایط ویژهای ندارد. همه میتوانند در تعامل با دیگران (دوستان، همکاران، زیردستان یا حتی افراد مافوق)، رویکرد کوچینگ را انتخاب کنند.
مهارت اصلی در کوچینگ پرسیدن سؤالات درست است: سؤالهایی که افراد را در کشف مسائل اصلی آنها یاری میکند.
بازی درونی و نقش کوچینگ
بحث درباره مفهوم کوچینگ بدون اشاره به نام «تیموتی گالوی» و بینشهای او در کتاب «بازی درونی تنیس» (The Inner Game of Tennis) بیفایده است. کتاب گالوی قطعا بینش ما را درباره کوچینگ متحول کرده است. او مدعی است که موانع اصلی در مسیر موفقیت و شکوفایی درونیاند نه بیرونی! بر مبنای بینش گالوی، مربیان باید در گفتوگوهای ذهنی و درونی افراد مداخله و با منحرفکردن نجواهای درونی به آنها کمک کنند! برای درک این موضوع، به این نجواهای درونی منفی و منتقد در ذهن بازیکنان تنیس فکر کنید: «اینجوری نمیشه! باید بیشتر رو دستت تمرکز کنی! باید زاویه دست رو عوض کنی!»
بدن با مخدوش یا منحرفکردن افکار منفی درونی میتواند اوضاع را کنترل کند! گویا وقتی نجواهای منفی درونی را سرکوب میکنیم، بدن ما بهخوبی از عهده کار برمیآید. مثلا گالوی از بازیکنان میخواهد پیش از ضربهزدن، بر ارتفاع توپ تمرکز کنند! این کار کاملا بیهوده است؛ اما نجواهای منفی درونی را خاموش میکند و بدنِ آماده ورزشکار را بر مسند قدرت مینشاند. با این کار ساده، ورزشکاران آرامش پیدا میکنند و عملکرد آنها بهسرعت تقویت میشود!
بینش اصلی گالوی این بود که کارکرد این روش، تنها به ورزش تنیس محدود نمیشود. او فهمید راهکار حل مشکلات هر فرد در درون خودش نهفته است. اکنون میتوانیم درک کنیم کوچینگ دقیقا چیست: وجه بنیادی کوچینگ کمک به افراد برای خاموش کردن صداهای مزاحم درونی است. ما در کوچینگ به غرایض یا ناخودآگاه افراد اجازه میدهیم سکان هدایت امور را به دست بگیرند. برای خاموشکردن این صداها، گاهی آنها را در نطفه خفه میکنیم و گاهی در آنها کندوکاو میکنیم تا ریشه آنها را بیابیم و ترسی را که ایجاد میکنند، ریشهکن کنیم.
تفاوت کوچینگ با رواندرمانی چیست؟
اگرچه در کوچینگ همانند روان درمانی مبنای کار برطرف کردن مشکلها و حل چالشهای زندگی شخصی و کاری بر جلسات گفتگومحور است.
اما در روان درمانی یا درمان روانشناختی از گفتگو با شخص بیمار برای بهبود اختلالات روانی، احساسی و رفتاری استفاده میشود.
در حالیکه در کوچینگ، مبنای کار فرد مراجعه کننده یا رهجو است تا خود با کندوکاو درونی بتواند علت ناکامی های را بیابد بدون آنکه مربی یا کوچ بصورت مستقیم او را راهنمایی کنند.
در روان درمانی متخصص که بصورت حرفهای آموزش دیده است پس از گفتگو با شخص بیمار و شنیدن صحبتها به راهنمایی او میپردازد.
همچنین در روان درمانی مشکلات با استفاده از تکنیکهای دیگر نیز بهبود پیدا میکنند.
حل اختلالات روانی و کاستی های گذشته در کوچینگ جایی ندارد.
مربی فرد را به این سمت سوق می دهد که زندگی حال و آینده خویش را بهبود ببخشد.
آیا کوچینگ همان مشاوره است؟
برخی از افراد پس از اینکه با تکنیک کوچینگ تا حدودی آشنا میشوند آن را با مشاوره اشتباه میگیرند.
اما باید بدانید که در مشاوره تفاوتی نمی کند که فرد در چه حوزهای از مالی، عاطفی یا اجتماعی دچار چالش باشند.
افراد با مطرح کردن سوالات و مسائل خویش انتظار دارند که مشاور به آنها کمک کند اما درکوچینگ این فرآیند متفاوت است.
اگرچه در این جلسات نیز گفتگو کردن محور پیشبرد اهداف است…
اما افراد یاد میگیرند که چگونه با استفاده از استراتژیها و روشهای کارآمد فکر کنند
و همچنین ترغیب شوند تا برای فائق شدن بر نقاط ضعف و مسائلی که موجب کاهش عملکرد شده رویاهای خویش را به دست آورند.
اگر بخواهیم تفاوت مشاوره و کوچینگ را بصورت مثال برای شما بیان کنیم به این صورت است که در جلسات مشاوره افراد فقط ماهی را به دست میآورند
اما با توجه به اینکه کوچ کمک میکند که افراد استراتژی و راهکارهای موفقیت را بیاموزند مانند این است که ماهیگیری را آموختهاند.
البته درکوچینگ نیز مربیان مانند سایر مشاوران اصل رازداری و عدم قضاوت را کامل اشراف دارند.
تا مراجعه کننده به این باور میرسد که میتواند اعتماد کند و دنیای درونی خویش را همانند آینهای بر دایره بریزد.
کوچ را میتوان همیاری دلسوز دانست.
که کمک میکند در فضایی دلنشین و بدون قضاوت، افراد تصویری شفاف از درون خویش با تمام ناکامیها و توانمندیها ترسیم کند.